عصر جدید: جوانان داخل ایران از انجائی که در خطر هستند و جامعه نیز سکوت کرده تا زمانی که این سکوت دوباره شکسته شود و جامعه و مردم خود خواهان تغییر بشوند بهتر است از فعالیت های پر خطر مخصوصا فعالیتهای اینترنتی که شنیده میشود وزرات اطلاعات در این زمینه بسیار قوی عمل میکند دست برداشته و در حال حاضر به کسب اطلاعات و افزایش اگاهی پرداخته و خود را برای ایفای نقش در فردای ازادی ایران از گزند این جانییان محفوظ بدارند نظر شما در این زمینه چیست؟
بنی صدر: حق روا دمی دارد و این را نمیتوان به اینده موکول کرد. مثلا ما حق نفس کشیدن داریم، حق غذا خوردن داریم، آیا می پذیرید شما که فعلا نفس نکشید و در آینده نفس بکشید؟ نمی پذیرید چون اینده ای وجود ندارد. میپذیرید که غذا نخورید که در اینده بخورید؟ خب میمیرید. نمیپذیرید چون آینده وجود ندارد. حق رهبری، حق حاکمیت، از لحاط زندگی، چه زندگی شخصی چه زندگی در جامعه بسا مهمتر از حق نفس کشیدن است به لحاط اینکه ادمی وقتیکه نفس نمیکشد و میمیرد بهش میگن مرده متحرک. کسیکه حق حاکمیت خود را اعمال نمیکند و بکار نمیبرد برای اینکه در آینده بکار ببرد البته هرگز این حق را بکار نمیبرد بر این اینکه اینده ای وجود ندارد. اینده را انهائی که حاکمیت دارند و زور دارند و این حق حاکمیت را از او گرفتند، انها تعیین میکند. این یک پاسخی که بنابر حقی که ادمی دارد.
اما پاسخ دوم که بنا بر روش هر حقی خود روش خویش هم هست. شما اگر بخواهید آزاد زندگی بکنید، ازادی را باید روش بکنید. نه اینکه زور بگید و زور بشنوید و بگوئید ازاد زندگی میکنم. زور گفتن زور شنفتن روش ازاد زیستن نیست. روش زور مدار زیستن است. روش بنده زور بودن است. خب حالا شما میخواهید انسانی ازاد و مستقل باشید. خب باید این روش رو که بکار میبرید استقلال به رای باشه آنچه که دارید از دست ندهید. ازادی انتخاب باشد اون را هم نباید از دست بدهید. حالا اگر از دست دادید این خلا را زور پر میکند. اینده رو هم همین زور میسازد. شما فرصتها را میسوزانید یه وقت به خودتون می ایید می بینید که زمان گذشته است. جوانی شما هم از دست رفته و کاری هم نکردید. و حالا وقتی هم که میخواهید کاری بکنید دیگر نا توانید.
پاسخ سوم از لحاظ تجربه تاریخ اگر در خرداد شصت که آقای خمینی گفت ۳۵ میلیون بگویند بله من میگویم نه، مردم ایران بیرون امده بودند. که اقا شما در کنج عزلت و انزوای نجف بودید ما شما را به ایران اوردیم شما مگر نبودید که میگفتید ولایت با جمهور مردم است؟ شما مگر نبودید که می گفتیید میزان رای مردم است؟ شما مگر نبودیدکه میگفتید من دنباله رواین مردمم؟ حالا قدرت صفت فرعونی به شما داده و میگوئید ۳۵ میلیون بگوید بله من میگویم نه. اگر جمهور مردم امده بودند بیرون و این سخن را به اون شخص میگفتند این سی سال رو در استقلال و آزادی رشد کرده بودند. امروز یک کشور توانمند در جهان بودند. فرصت را از دست دادند. لابد به این امید که این فرصت در اینده به دست بیاید. حال فعلا که سی ساله گیر نیامده است. این هم از تجربه تاریخ. البته از این تجربه ها زیاد است. مثلا روز ۲۸ مرداد اگر مردم بیرون امده بودند این کودتا چی های مفلس موفق نمی شدند. و ایران حتما سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
حالا از لحاظ زمان پاسخ چهارم. ما در چه زمانی هستیم؟ در زمانی هستیم که در منطقه ما مردم کشورهای مختلف در جنبش هستند. سرکوب هم شدیدتر از سرکوبی است که رژیم بعد از تقلب انتخاباتی در خرداد ۶۰ نشان داد. شما همین سوریه رو ببینید همین امروزکه داریم با هم حرف میزنیم ببینید چقدر کشته شدند. شش ماهه اون مردم در جنبشن به رغم سرکوب خونین با تانک و توپ و اسلحه دوربین دار و بی دوربین و همه جور در مقابل همه اینها ایستاده اند. دوران این گونه استبدادها سر اومده. ایدئولوژی قدرت، هر عنوانی بهش بدی مرده است. عنوان علمی بهش بدی مرده، عنوان دینی بهش بدی مرده، عنوان ناشونالیستی بهش بدی مرده و شما اگر این فرصت مرگ ایدئولوژیهای قدرت را نخواهید مغتنم بشمارید کی همچون فرصتی گیر شما میاد؟ در همچون موقعیتی که منطقه ما در جنبش است این فرصت را از دست بدهید اون اینده ای رو که فکر میکنید در اون اینده مردم به جنبش برخیزند اون کدوم آینده است؟
حالا از لحاظ نقش جوان در جامعه بشری. خب جوان کیست؟ تعریف جامعه شناسی جوان این است جوان اون بخشی از جامعه است که محل زندگی اجتماعی او در اینده ای است که خود او میسازد. شما اگر نخواهید اون نقش رو الان ایفا بکنید بعنوان جوان وجود ندارید. اینده همین حال است. شما همین وضعیت امروز دنیا را نگاه کیند دیشب در فرانسه میان نامزدهای حزب سوسیالیست و رادیکالهای چپ شش نامزد بحث بود. از جمله بر سر نیروگاههای اتمی. ۷۵ درصد برق فرانسه از همین نیروگاههای اتمی است. ۷۵درصد مردم فرانسه در نظر سنجی جدید گفتند که می خواهند این نیروگاهها برچیده شوند. حالا دیشب این نامزدها با هم مسابقه میدادند بر سر اینکه کی زودتر و بهتر این نیروگاهها رو بر می چیند. همه اونا اتفاق نظر داشتند که این برق اتمی یک انرژی گذشته است انرژی اینده نیست. باید به فکر اینده بود حالا ما در کشور خودمون یک رژیمی داریم که جشن گرفته است بعد از ۱۱ سال ـ حالا اون دوره شاه و المانها و نیروگاههائی که قرار بود المانها بسازند را پیش کش ـ با صرف هزینه های خیلی سنگین نیروگاه اتمی میخواد در بوشهر راه بندازه حالا یه قسمتیش به راه افتاده بقیه اش هم میخواهد در اینده بکار بندازه ثروت این کشور برباد رفته ایران در محاصر اقتصادیست در انزواست برای چیزی که قرن امروز میگوید به گذشته تعلق دارد و خطر ناک است و باید برچیده شود. حالا نیروگاه اتمی فرانسه کجاست نیروگاهی که روسیه برای ایران ساخته کجاست ؟ خب شما حالا نمیخواهید بفکر کشورتون باشید؟ این خورد و برد این حاکمیت بزرگ مافیا بر کشور خودتون رو نمیخواهید بر بیندازید؟ میخواهید در اینده بر بیندازید این کدام اینده است ؟حالا از لحاظ تدارک در این حال یک واقعیتی در این سئوالیکه شما خواندید وجود دارد هر کاری تدارک میخواهد این صحیح است. یک جنبش همگانی تدارک میخواد. باید تمام عواملش را جمع کرد و دست بکار شد. یکی از عوامل نیروی محرکه است که همین جوانها هستند. البته رجال سیاسی، اقتصاد دانها، جامعه شناسان، دانشگاهیان همه اینها آن نیروی محرکه سیاسی هستند که هرگاه نقش خود را خوب ایفا بکنند و وجدان همگانی رو غنی بسازند زمان جنبش نزدیک میشود، جنبش همگانی میشود. خب شما باید خود را به مثابه نیروی محرکه سیاسی آماده کنید. از اینترنت استفاده نکنید چون رژیم سانسور میکند لابد اینجا و اونجا هم حرف نزنید چون رژیم سانسور میکند. لابد در خانه هم مراقب باشید، چون وقتی در خانه حرف میزنید بعد ممکن است در بیرون هم حرف بزنید و این موجب میشود که قبل ازاینکه روز موعود برسد رژیم بیندازد. نه تنها دشمن نیست که سانسور میکند. بلکه شما هم هستید اون وقتی که این اینترنت نبود، فاکس هم نبود رادیو بازار بود یعنی ایرانیها از دهان به گوش اطلاعات را در سطح کشور پخش میکردند. زمانی بود که از تلفن میشد استفاده کرد خب رژیم سابق هم سانسور میکرد. زمانی رسید که از نوار میشد استفاده کرد از ان استفاده شد. اینکه امکانی رو ازش استفاده نکنی، چون دشمن شما را سانسور میکند. این روش مبارزه نیست، این روش کسیکه میخواهد به حق خود عمل بکند نیست. شما باید روشهائی پیدا بکنید که سانسور دشمن رو بی اثر بسازید مگر در این کشورهائی که جنبش شده اون دولتها این کارها را نمیکند، چرا میکند. ولی جنبش هم هست پس راه و روشی که شما باید بکار ببرید این نیست که تسلیم وضعیتی بشوید که رژیمش ایجاد میکند. بلکه خنثی کردن تمام تشخصات رژیم هست. برای اینکه بتوانید بعنوان نیروی محرکه عمل بکنید .فیس بوک نمونه بارزش. میدونید که تونسیها میگفتند ما از ایرانیها یاد گرفتیم. خب اونیکه به دیگران یاد دادید میخواهید از یاد ببرید؟ نه این سزاوار نیست. ما بعد از سی سال موفق شدیم به مقدار خیلی زیاد سانسور را از بین ببریم. حالا وقت این نیست که زمین بنشنیم و بگوئیم کاری نمیشود کرد. نه اتفاقا ما الان موفقیم. الان اطلاعات از درون کشور میاد. در دنیای خارج منتشر میشود ثانیا و اطلاعات از بیرون اندیشه به داخل میرود و داخل باید نقش دو گانه خود را در رساندن اطلاعات به خارج و در بردن اندیشه و اطلاعات از بیرون به داخل ایفا بکند تا زمان جنبش زود تر بشود.
حالا غیر از این نقش بعنوان محرک سیاسی، جوان امروز نقش دیگری هم دارد و این است زمان حق را نباید به تاخیر انداخت. باید در جا عمل کرد. باید تکلیف خود را با حق روشن کرد. در سئوال خود این رژیم رو اینطور توصیف کردید. پس این رژیم از دید شما جنایت کار است. خیانت کار است. فساد گستریست و جنایت میکند. شما با این روش روبرو هستید. پس اول مسئله که باید تکلیفش رو روشن بکنید این رابطه با این رژیم است. این را شما ازش غافل هستید. یه وقت دنبال این بودید که رژیم رو از درون اصلاح کنید. یه وقت خیلی به اندک قناعت کردید. همینکه دخترها یه کم موهای سرشون بیرون باشه و پسرها مثلا یغشون بازتر باشه و بتونند موی سرشون رو بلندتر بکنند یا پوششها و روشهای جوانی دیگر این را کافی دیدید. حق ور نصفه کاره نمیشه خواست. دیدید که این شد سرنوشت. حق رو تمام و کمال باید خواست. تمام حق این است که حاکمیت مال مردم است ولایت مال جمهور مردم است. این شعار خود را دقیق کنید. این مرده باد و زنده باد رو جانشین کنید با حق طلبی. زبان خشونت رو رها کنید. زبان حق رو بکار ببرید. اینکه ولایت فقیه ضد حق است قطعیست. اینکه حاکمیت انسان بر سرنوشت خود حق است قطعیست. خب اون را نمی خواهید پس این رو بخواهید. این را به فردا نگذارید همین فکر را شما در سراسر ایران گسترش بدهید یک وجدان عمومی همگانی بوجود بیاید، خب زمان جنبش نزدیک میشود این یکی. دو، زمان بعد ار رژیم. شما تحولی میخواهید که بعدش ایران ازاد باشه در صلح باشه نظام دمکراتیک باشه اینو میخواهید؟ خب این رو باید تدارک کرد. اینهم اقتضا دارد به اینکه تکلیف خودتون رو با این بدیل مشخص کنید. ادم زور پرست ولو دشمن این رژیم با اون نمیشود دمکراسی ایجاد کرد. این واضح است برای اینکه اون مثل همین رژیم میخواد بیاد و قدرت خودشو حاکم کند. باز شما باید بدوید و چند نسل دیگه هم بدوند تا از شر او خلاص بشوند. دور و بر کشورهای خودمون هم نگاه کنیم ببینم در جاهائیکه تغییر با این گروهها صورت گرفته چه سرنوشتی پیدا کرده، اون نیروی محرک سیاسی باید در خور یک ایران در صلح، برخوردار از استقلال، برخوردار از ازادی را بتواند اداره کند. اینهم تکلیفشو روشن کنید. تکلیف خودتونو رو روشن کنید. دائم دنبال این نباشیدکه آقا همه با هم جمع بشوند. اتحاد که بین ضدین نمی شود که برقرار کرد بین کسانکه درخدمت قدرت خارجی هستند وانهائیکه استقلال میخواند چه جوری میخواید برقرار کنید ؟
عصر جدید: از جناب آقای بنی صدر به عنوان یک شخصیت شناخته شده سیاسی در درون کشور و کشورهای بین المللی و شخصیتی که دارای پشتوانه غنی مبارزات سیاسی دوران معاصر است انتظار داشتم که ایشان بنیان یک مجمع دوران گذار شامل نمایندگان خطوط اصلی فعالیتهای سیاسی را ایجاد نمایند. در این مجمع دوران گذار از جمهوریخواهان و سلطنت خواهان و گروه های جنبش سبز و جنبش مجاهدین و گروه های چپ و سازمانهای اقوم ایرانی و جنبشهای حقوق بشرنمایندگانی حضور یابند به نحوی که اکثریت کوشندگان راه ازادی ایران را نمایندگی نمایند. چرا این مهم توسط ایشان پیگیری به نحو محسوس و دارای اولویت قرار نمی گیرد؟
بنی صدر : سئوال من از سئوال کننده محترم این است که چرا حرف متناقض میزنید. اگر آزادی هدف است با ضد آزادی چگونه میشود متحد شد؟ اینهایی که شما اسم بردید سابقه آزادیخواهی دارند؟ و اگر ندارند چرا میخواهید این تجربه ها تکرار شود؟ انقلاب مشروطه کافی نبود، جنبش ملی کردن نفت کافی نبود انقلاب ۵۷ کافی نبود؟ هنوز میخواهید همان تجربه را تکرار کنید؟ تا کی؟ ناشدنی است. چرا؟ به دلیل ساده. وقتی شما با اینهایی که اسم بردید جمع شدید، اینها الان مشروعیت ندارند زیرا بعضی از اینهایی که اسم بردید هم به ایران خیانت کردند هم ضد استقلالند و هم ضد آزادی. وقتی که کسانی که به استقلال و آزادی معتقدند با اینها جمع شوند به اینها مشروعیت میدهند. وقتی مشروعیت دادند آنها سوارند و اینها پیاده. آنها چرا سوارند؟ برای اینکه اینها پشتشان به قدرتهای خارجی وصل است. به همین سادگی. خب به وضعیت لیبی نگاه کنید. خیال میکنید اتفاقی است؟ هنوز استقرار نجسته نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور فرانسه از تریپولی دیدن میکنند. فردا میخواهید همین وضعیت را در ایران داشته باشید؟ خب من نمیخواهم. شما میخواهید بفرمائید بکنید. تا هستم هم نمیگذارم چنین فاجعه ای رخ بدهد.
من آدمی هستم که عمرم را در تجربه تشکیل جبهه گذرانده ام. در دوران مصدقی یک دانش آموز سالهای ۱۱ و ۱۲ دبیرستان بودم. بعد در دوران دانشجویی من هیچگاه فعالیت حزبی نداشتم فعالیت جبهوی داشتم. بعد آمدم خارج همچنان کوشیدم باز فعالیت جبهوی داشتم برای ایجاد جبهه کوشیدم. انقلاب شد برگشتیم به ایران، نخستین کاری که به آن پرداختم تشکیل جبهه بود و متاسفانه حزب جمهوری اسلامی و آقای خمینی مانع شدند. بعد شورای ملی مقاومت تشکیل دادم. به آن سرنوشت گرفتار شد که میبینید. حال میگویید همان تجربه را تکرار کنم؟ اگر گروه رجوی به بغداد نرفته بود و بخدمت صدام درنیامده بود و به اصول راهنمای آن میثاق وفا کرده بود. که استقلال و آزادی و عدم هزمونی بود، ما الان مسئله نداشتیم و آن بدیل وجود داشت. و بسا وضعیت خیلی زودتر در ایران تحول کرده بود. اما این شد نتیجه اش. تجربه برای این انجام گرفت که ناشناخته، شناخته شود. آن نیرویی که روز اول میگفت ما در خدمت استقلال و آزادی هستیم و هژمونی هم نمیطلبیم. هم هژمونی طلبید هم استقلال را زیر پا گذاشت و هم آزادی را. بر سر شورای ملی مقاومت اورد آنچه آورد. با اینحال بعد از آنهم مایوس نشدیم برای ایجاد جبهه ای از گرایشهایی که واقعا به استقلال و آزادی ایران اعتقاد دارند.تا امروز هم این کوشش ادامه دارد. موانع خود را هم دارد. یک موردش این است که آدمهایی هستند اصولا دمکرات، اما یک پایشان در درون رژیم است و یک پایشان خارج رژیم. تکلیفشان را معین نمیکنند. با همه اینها، کوشش برای ساختن چنین بدیلی ادامه دارد. اما از دید من ایران معطل تشکیل این جمع نیست. زیرا مردم ایران میدانند ما آدمهایی هستیم که به آن مردم امتحان داده ایم می شناسند میدانند که آنها هستند که انتخاب کردند میدانند که ما در دورانی که بودیم چه کردیم از آنروز تا بحال چه میکنیم. میدانند که گروههای سیاسی در طول این سی سال چه کرده اند و چه میکنند. آنچه که مانع اصلی است و باید برداشت ترسها هستند از آینده از بعد از رفتن رژیم. این را باید از میان برد. شفاف کردن رابطه با قدرتهای خارجی است یعنی استقلال از قدرتهای خارجی. این را باید جامعه ایران مسلم بداند که این خود اوست که سرنوشت خویش را در دست دارد. و خود اوست که تغییر را ایجاد میکند و خود اوست که آینده را در اختیار می گیرد. رابطه با رژیم حاکم را هم باید واضح کرد عوامل دیگر را هم مفصل در بحثها توضیح داده ام. آنها را هم باید فراهم اورد تا مردم ایران به جنبش همگانی برخیزند.
من در پایان این گفتگو یادی میکنم از اعدام شدگان سال ۶۰. بعضی از آنان همکاران نزدیک من بودند مثل نواب صفوی، مثل صدرالحفاظی، مثل مسعودی. بعضی از آنها به من پناه دادند و بسیاری از آنها به این جرم اعدام شدند که جانبدار منتخب خود بودند و بسیاری طرز فکرهای دیگر داشتند. یک صورت ۲۰۰۰ نفری وجود دارد از اعدام شدگان سال ۶۰. این اعدام شدگان غالبا فراموش میشوند خصوص از سوی کسانی که در آنزمان یا نقش داشتند و یا مسئول بودند و نباید سکوت میکردند و سکوت کردند. ما نسبت به آنها متعهدیم تا هستیم میبایستی بکوشیم و هیچ لحظه مبارزه را رها نکنیم.
من همان پاسخی را به شما جوانها دادم که مصدق به ما در زمانی که جوان بودیم داد. او در پاسخ به نامه دانشجویان نوشت، خوشبختم که شما دانشجویان مبارزه را تعطیل نکرده اید. جوان مبارزه را تعطیل نمیکند. امیدوارم شما به تعهد خودتان در قبال وطن و در قبال شهدای راه استقلال و آزادی عمل میکنید.تردید ندارم که ایران آزادی و استقلال را باز می یابد و ما در کشور مستقل و آزاد در خدمت شما و مردم ایران بکار و تلاش برخواهیم ساخت. شاد و پیروز باشید.
بنی صدر: حق روا دمی دارد و این را نمیتوان به اینده موکول کرد. مثلا ما حق نفس کشیدن داریم، حق غذا خوردن داریم، آیا می پذیرید شما که فعلا نفس نکشید و در آینده نفس بکشید؟ نمی پذیرید چون اینده ای وجود ندارد. میپذیرید که غذا نخورید که در اینده بخورید؟ خب میمیرید. نمیپذیرید چون آینده وجود ندارد. حق رهبری، حق حاکمیت، از لحاط زندگی، چه زندگی شخصی چه زندگی در جامعه بسا مهمتر از حق نفس کشیدن است به لحاط اینکه ادمی وقتیکه نفس نمیکشد و میمیرد بهش میگن مرده متحرک. کسیکه حق حاکمیت خود را اعمال نمیکند و بکار نمیبرد برای اینکه در آینده بکار ببرد البته هرگز این حق را بکار نمیبرد بر این اینکه اینده ای وجود ندارد. اینده را انهائی که حاکمیت دارند و زور دارند و این حق حاکمیت را از او گرفتند، انها تعیین میکند. این یک پاسخی که بنابر حقی که ادمی دارد.
اما پاسخ دوم که بنا بر روش هر حقی خود روش خویش هم هست. شما اگر بخواهید آزاد زندگی بکنید، ازادی را باید روش بکنید. نه اینکه زور بگید و زور بشنوید و بگوئید ازاد زندگی میکنم. زور گفتن زور شنفتن روش ازاد زیستن نیست. روش زور مدار زیستن است. روش بنده زور بودن است. خب حالا شما میخواهید انسانی ازاد و مستقل باشید. خب باید این روش رو که بکار میبرید استقلال به رای باشه آنچه که دارید از دست ندهید. ازادی انتخاب باشد اون را هم نباید از دست بدهید. حالا اگر از دست دادید این خلا را زور پر میکند. اینده رو هم همین زور میسازد. شما فرصتها را میسوزانید یه وقت به خودتون می ایید می بینید که زمان گذشته است. جوانی شما هم از دست رفته و کاری هم نکردید. و حالا وقتی هم که میخواهید کاری بکنید دیگر نا توانید.
پاسخ سوم از لحاظ تجربه تاریخ اگر در خرداد شصت که آقای خمینی گفت ۳۵ میلیون بگویند بله من میگویم نه، مردم ایران بیرون امده بودند. که اقا شما در کنج عزلت و انزوای نجف بودید ما شما را به ایران اوردیم شما مگر نبودید که میگفتید ولایت با جمهور مردم است؟ شما مگر نبودید که می گفتیید میزان رای مردم است؟ شما مگر نبودیدکه میگفتید من دنباله رواین مردمم؟ حالا قدرت صفت فرعونی به شما داده و میگوئید ۳۵ میلیون بگوید بله من میگویم نه. اگر جمهور مردم امده بودند بیرون و این سخن را به اون شخص میگفتند این سی سال رو در استقلال و آزادی رشد کرده بودند. امروز یک کشور توانمند در جهان بودند. فرصت را از دست دادند. لابد به این امید که این فرصت در اینده به دست بیاید. حال فعلا که سی ساله گیر نیامده است. این هم از تجربه تاریخ. البته از این تجربه ها زیاد است. مثلا روز ۲۸ مرداد اگر مردم بیرون امده بودند این کودتا چی های مفلس موفق نمی شدند. و ایران حتما سرنوشت دیگری پیدا میکرد.
حالا از لحاظ زمان پاسخ چهارم. ما در چه زمانی هستیم؟ در زمانی هستیم که در منطقه ما مردم کشورهای مختلف در جنبش هستند. سرکوب هم شدیدتر از سرکوبی است که رژیم بعد از تقلب انتخاباتی در خرداد ۶۰ نشان داد. شما همین سوریه رو ببینید همین امروزکه داریم با هم حرف میزنیم ببینید چقدر کشته شدند. شش ماهه اون مردم در جنبشن به رغم سرکوب خونین با تانک و توپ و اسلحه دوربین دار و بی دوربین و همه جور در مقابل همه اینها ایستاده اند. دوران این گونه استبدادها سر اومده. ایدئولوژی قدرت، هر عنوانی بهش بدی مرده است. عنوان علمی بهش بدی مرده، عنوان دینی بهش بدی مرده، عنوان ناشونالیستی بهش بدی مرده و شما اگر این فرصت مرگ ایدئولوژیهای قدرت را نخواهید مغتنم بشمارید کی همچون فرصتی گیر شما میاد؟ در همچون موقعیتی که منطقه ما در جنبش است این فرصت را از دست بدهید اون اینده ای رو که فکر میکنید در اون اینده مردم به جنبش برخیزند اون کدوم آینده است؟
حالا از لحاظ نقش جوان در جامعه بشری. خب جوان کیست؟ تعریف جامعه شناسی جوان این است جوان اون بخشی از جامعه است که محل زندگی اجتماعی او در اینده ای است که خود او میسازد. شما اگر نخواهید اون نقش رو الان ایفا بکنید بعنوان جوان وجود ندارید. اینده همین حال است. شما همین وضعیت امروز دنیا را نگاه کیند دیشب در فرانسه میان نامزدهای حزب سوسیالیست و رادیکالهای چپ شش نامزد بحث بود. از جمله بر سر نیروگاههای اتمی. ۷۵ درصد برق فرانسه از همین نیروگاههای اتمی است. ۷۵درصد مردم فرانسه در نظر سنجی جدید گفتند که می خواهند این نیروگاهها برچیده شوند. حالا دیشب این نامزدها با هم مسابقه میدادند بر سر اینکه کی زودتر و بهتر این نیروگاهها رو بر می چیند. همه اونا اتفاق نظر داشتند که این برق اتمی یک انرژی گذشته است انرژی اینده نیست. باید به فکر اینده بود حالا ما در کشور خودمون یک رژیمی داریم که جشن گرفته است بعد از ۱۱ سال ـ حالا اون دوره شاه و المانها و نیروگاههائی که قرار بود المانها بسازند را پیش کش ـ با صرف هزینه های خیلی سنگین نیروگاه اتمی میخواد در بوشهر راه بندازه حالا یه قسمتیش به راه افتاده بقیه اش هم میخواهد در اینده بکار بندازه ثروت این کشور برباد رفته ایران در محاصر اقتصادیست در انزواست برای چیزی که قرن امروز میگوید به گذشته تعلق دارد و خطر ناک است و باید برچیده شود. حالا نیروگاه اتمی فرانسه کجاست نیروگاهی که روسیه برای ایران ساخته کجاست ؟ خب شما حالا نمیخواهید بفکر کشورتون باشید؟ این خورد و برد این حاکمیت بزرگ مافیا بر کشور خودتون رو نمیخواهید بر بیندازید؟ میخواهید در اینده بر بیندازید این کدام اینده است ؟حالا از لحاظ تدارک در این حال یک واقعیتی در این سئوالیکه شما خواندید وجود دارد هر کاری تدارک میخواهد این صحیح است. یک جنبش همگانی تدارک میخواد. باید تمام عواملش را جمع کرد و دست بکار شد. یکی از عوامل نیروی محرکه است که همین جوانها هستند. البته رجال سیاسی، اقتصاد دانها، جامعه شناسان، دانشگاهیان همه اینها آن نیروی محرکه سیاسی هستند که هرگاه نقش خود را خوب ایفا بکنند و وجدان همگانی رو غنی بسازند زمان جنبش نزدیک میشود، جنبش همگانی میشود. خب شما باید خود را به مثابه نیروی محرکه سیاسی آماده کنید. از اینترنت استفاده نکنید چون رژیم سانسور میکند لابد اینجا و اونجا هم حرف نزنید چون رژیم سانسور میکند. لابد در خانه هم مراقب باشید، چون وقتی در خانه حرف میزنید بعد ممکن است در بیرون هم حرف بزنید و این موجب میشود که قبل ازاینکه روز موعود برسد رژیم بیندازد. نه تنها دشمن نیست که سانسور میکند. بلکه شما هم هستید اون وقتی که این اینترنت نبود، فاکس هم نبود رادیو بازار بود یعنی ایرانیها از دهان به گوش اطلاعات را در سطح کشور پخش میکردند. زمانی بود که از تلفن میشد استفاده کرد خب رژیم سابق هم سانسور میکرد. زمانی رسید که از نوار میشد استفاده کرد از ان استفاده شد. اینکه امکانی رو ازش استفاده نکنی، چون دشمن شما را سانسور میکند. این روش مبارزه نیست، این روش کسیکه میخواهد به حق خود عمل بکند نیست. شما باید روشهائی پیدا بکنید که سانسور دشمن رو بی اثر بسازید مگر در این کشورهائی که جنبش شده اون دولتها این کارها را نمیکند، چرا میکند. ولی جنبش هم هست پس راه و روشی که شما باید بکار ببرید این نیست که تسلیم وضعیتی بشوید که رژیمش ایجاد میکند. بلکه خنثی کردن تمام تشخصات رژیم هست. برای اینکه بتوانید بعنوان نیروی محرکه عمل بکنید .فیس بوک نمونه بارزش. میدونید که تونسیها میگفتند ما از ایرانیها یاد گرفتیم. خب اونیکه به دیگران یاد دادید میخواهید از یاد ببرید؟ نه این سزاوار نیست. ما بعد از سی سال موفق شدیم به مقدار خیلی زیاد سانسور را از بین ببریم. حالا وقت این نیست که زمین بنشنیم و بگوئیم کاری نمیشود کرد. نه اتفاقا ما الان موفقیم. الان اطلاعات از درون کشور میاد. در دنیای خارج منتشر میشود ثانیا و اطلاعات از بیرون اندیشه به داخل میرود و داخل باید نقش دو گانه خود را در رساندن اطلاعات به خارج و در بردن اندیشه و اطلاعات از بیرون به داخل ایفا بکند تا زمان جنبش زود تر بشود.
حالا غیر از این نقش بعنوان محرک سیاسی، جوان امروز نقش دیگری هم دارد و این است زمان حق را نباید به تاخیر انداخت. باید در جا عمل کرد. باید تکلیف خود را با حق روشن کرد. در سئوال خود این رژیم رو اینطور توصیف کردید. پس این رژیم از دید شما جنایت کار است. خیانت کار است. فساد گستریست و جنایت میکند. شما با این روش روبرو هستید. پس اول مسئله که باید تکلیفش رو روشن بکنید این رابطه با این رژیم است. این را شما ازش غافل هستید. یه وقت دنبال این بودید که رژیم رو از درون اصلاح کنید. یه وقت خیلی به اندک قناعت کردید. همینکه دخترها یه کم موهای سرشون بیرون باشه و پسرها مثلا یغشون بازتر باشه و بتونند موی سرشون رو بلندتر بکنند یا پوششها و روشهای جوانی دیگر این را کافی دیدید. حق ور نصفه کاره نمیشه خواست. دیدید که این شد سرنوشت. حق رو تمام و کمال باید خواست. تمام حق این است که حاکمیت مال مردم است ولایت مال جمهور مردم است. این شعار خود را دقیق کنید. این مرده باد و زنده باد رو جانشین کنید با حق طلبی. زبان خشونت رو رها کنید. زبان حق رو بکار ببرید. اینکه ولایت فقیه ضد حق است قطعیست. اینکه حاکمیت انسان بر سرنوشت خود حق است قطعیست. خب اون را نمی خواهید پس این رو بخواهید. این را به فردا نگذارید همین فکر را شما در سراسر ایران گسترش بدهید یک وجدان عمومی همگانی بوجود بیاید، خب زمان جنبش نزدیک میشود این یکی. دو، زمان بعد ار رژیم. شما تحولی میخواهید که بعدش ایران ازاد باشه در صلح باشه نظام دمکراتیک باشه اینو میخواهید؟ خب این رو باید تدارک کرد. اینهم اقتضا دارد به اینکه تکلیف خودتون رو با این بدیل مشخص کنید. ادم زور پرست ولو دشمن این رژیم با اون نمیشود دمکراسی ایجاد کرد. این واضح است برای اینکه اون مثل همین رژیم میخواد بیاد و قدرت خودشو حاکم کند. باز شما باید بدوید و چند نسل دیگه هم بدوند تا از شر او خلاص بشوند. دور و بر کشورهای خودمون هم نگاه کنیم ببینم در جاهائیکه تغییر با این گروهها صورت گرفته چه سرنوشتی پیدا کرده، اون نیروی محرک سیاسی باید در خور یک ایران در صلح، برخوردار از استقلال، برخوردار از ازادی را بتواند اداره کند. اینهم تکلیفشو روشن کنید. تکلیف خودتونو رو روشن کنید. دائم دنبال این نباشیدکه آقا همه با هم جمع بشوند. اتحاد که بین ضدین نمی شود که برقرار کرد بین کسانکه درخدمت قدرت خارجی هستند وانهائیکه استقلال میخواند چه جوری میخواید برقرار کنید ؟
عصر جدید: از جناب آقای بنی صدر به عنوان یک شخصیت شناخته شده سیاسی در درون کشور و کشورهای بین المللی و شخصیتی که دارای پشتوانه غنی مبارزات سیاسی دوران معاصر است انتظار داشتم که ایشان بنیان یک مجمع دوران گذار شامل نمایندگان خطوط اصلی فعالیتهای سیاسی را ایجاد نمایند. در این مجمع دوران گذار از جمهوریخواهان و سلطنت خواهان و گروه های جنبش سبز و جنبش مجاهدین و گروه های چپ و سازمانهای اقوم ایرانی و جنبشهای حقوق بشرنمایندگانی حضور یابند به نحوی که اکثریت کوشندگان راه ازادی ایران را نمایندگی نمایند. چرا این مهم توسط ایشان پیگیری به نحو محسوس و دارای اولویت قرار نمی گیرد؟
بنی صدر : سئوال من از سئوال کننده محترم این است که چرا حرف متناقض میزنید. اگر آزادی هدف است با ضد آزادی چگونه میشود متحد شد؟ اینهایی که شما اسم بردید سابقه آزادیخواهی دارند؟ و اگر ندارند چرا میخواهید این تجربه ها تکرار شود؟ انقلاب مشروطه کافی نبود، جنبش ملی کردن نفت کافی نبود انقلاب ۵۷ کافی نبود؟ هنوز میخواهید همان تجربه را تکرار کنید؟ تا کی؟ ناشدنی است. چرا؟ به دلیل ساده. وقتی شما با اینهایی که اسم بردید جمع شدید، اینها الان مشروعیت ندارند زیرا بعضی از اینهایی که اسم بردید هم به ایران خیانت کردند هم ضد استقلالند و هم ضد آزادی. وقتی که کسانی که به استقلال و آزادی معتقدند با اینها جمع شوند به اینها مشروعیت میدهند. وقتی مشروعیت دادند آنها سوارند و اینها پیاده. آنها چرا سوارند؟ برای اینکه اینها پشتشان به قدرتهای خارجی وصل است. به همین سادگی. خب به وضعیت لیبی نگاه کنید. خیال میکنید اتفاقی است؟ هنوز استقرار نجسته نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور فرانسه از تریپولی دیدن میکنند. فردا میخواهید همین وضعیت را در ایران داشته باشید؟ خب من نمیخواهم. شما میخواهید بفرمائید بکنید. تا هستم هم نمیگذارم چنین فاجعه ای رخ بدهد.
من آدمی هستم که عمرم را در تجربه تشکیل جبهه گذرانده ام. در دوران مصدقی یک دانش آموز سالهای ۱۱ و ۱۲ دبیرستان بودم. بعد در دوران دانشجویی من هیچگاه فعالیت حزبی نداشتم فعالیت جبهوی داشتم. بعد آمدم خارج همچنان کوشیدم باز فعالیت جبهوی داشتم برای ایجاد جبهه کوشیدم. انقلاب شد برگشتیم به ایران، نخستین کاری که به آن پرداختم تشکیل جبهه بود و متاسفانه حزب جمهوری اسلامی و آقای خمینی مانع شدند. بعد شورای ملی مقاومت تشکیل دادم. به آن سرنوشت گرفتار شد که میبینید. حال میگویید همان تجربه را تکرار کنم؟ اگر گروه رجوی به بغداد نرفته بود و بخدمت صدام درنیامده بود و به اصول راهنمای آن میثاق وفا کرده بود. که استقلال و آزادی و عدم هزمونی بود، ما الان مسئله نداشتیم و آن بدیل وجود داشت. و بسا وضعیت خیلی زودتر در ایران تحول کرده بود. اما این شد نتیجه اش. تجربه برای این انجام گرفت که ناشناخته، شناخته شود. آن نیرویی که روز اول میگفت ما در خدمت استقلال و آزادی هستیم و هژمونی هم نمیطلبیم. هم هژمونی طلبید هم استقلال را زیر پا گذاشت و هم آزادی را. بر سر شورای ملی مقاومت اورد آنچه آورد. با اینحال بعد از آنهم مایوس نشدیم برای ایجاد جبهه ای از گرایشهایی که واقعا به استقلال و آزادی ایران اعتقاد دارند.تا امروز هم این کوشش ادامه دارد. موانع خود را هم دارد. یک موردش این است که آدمهایی هستند اصولا دمکرات، اما یک پایشان در درون رژیم است و یک پایشان خارج رژیم. تکلیفشان را معین نمیکنند. با همه اینها، کوشش برای ساختن چنین بدیلی ادامه دارد. اما از دید من ایران معطل تشکیل این جمع نیست. زیرا مردم ایران میدانند ما آدمهایی هستیم که به آن مردم امتحان داده ایم می شناسند میدانند که آنها هستند که انتخاب کردند میدانند که ما در دورانی که بودیم چه کردیم از آنروز تا بحال چه میکنیم. میدانند که گروههای سیاسی در طول این سی سال چه کرده اند و چه میکنند. آنچه که مانع اصلی است و باید برداشت ترسها هستند از آینده از بعد از رفتن رژیم. این را باید از میان برد. شفاف کردن رابطه با قدرتهای خارجی است یعنی استقلال از قدرتهای خارجی. این را باید جامعه ایران مسلم بداند که این خود اوست که سرنوشت خویش را در دست دارد. و خود اوست که تغییر را ایجاد میکند و خود اوست که آینده را در اختیار می گیرد. رابطه با رژیم حاکم را هم باید واضح کرد عوامل دیگر را هم مفصل در بحثها توضیح داده ام. آنها را هم باید فراهم اورد تا مردم ایران به جنبش همگانی برخیزند.
من در پایان این گفتگو یادی میکنم از اعدام شدگان سال ۶۰. بعضی از آنان همکاران نزدیک من بودند مثل نواب صفوی، مثل صدرالحفاظی، مثل مسعودی. بعضی از آنها به من پناه دادند و بسیاری از آنها به این جرم اعدام شدند که جانبدار منتخب خود بودند و بسیاری طرز فکرهای دیگر داشتند. یک صورت ۲۰۰۰ نفری وجود دارد از اعدام شدگان سال ۶۰. این اعدام شدگان غالبا فراموش میشوند خصوص از سوی کسانی که در آنزمان یا نقش داشتند و یا مسئول بودند و نباید سکوت میکردند و سکوت کردند. ما نسبت به آنها متعهدیم تا هستیم میبایستی بکوشیم و هیچ لحظه مبارزه را رها نکنیم.
من همان پاسخی را به شما جوانها دادم که مصدق به ما در زمانی که جوان بودیم داد. او در پاسخ به نامه دانشجویان نوشت، خوشبختم که شما دانشجویان مبارزه را تعطیل نکرده اید. جوان مبارزه را تعطیل نمیکند. امیدوارم شما به تعهد خودتان در قبال وطن و در قبال شهدای راه استقلال و آزادی عمل میکنید.تردید ندارم که ایران آزادی و استقلال را باز می یابد و ما در کشور مستقل و آزاد در خدمت شما و مردم ایران بکار و تلاش برخواهیم ساخت. شاد و پیروز باشید.